علل اعتیاد جوانان و نوجوانان از نظر روانشناختی و جامعه شناسی و توصیه های پیشگیرانه/ قسمت پایانی

نویسنده : کوکبی، مهدی ؛

(‎7 صفحه – از 39 تا 45 )


خلاصه ماشینی: “این گونه افراد خود برنامه اعضای خانواده را تعیین و هدفها را کنترل و نتایج آنها را ارزشیابی می‌کنند و یا خودرأیی‌ خودخواهی و خودمحوری ارتباط خانواده و اعضای آن را بر پایه ترس و خشونت بنا می‌نهند در چنین محیط خانوادگی‌ به جای این که افراد بر پایه مهر و محبت احترام متقابل‌ و احساس مسئولیت با یکدیگر ارتباط برقرار کنند به خاطر ترس از تنبیه بدنی و اعمال زور و قدرت برنامه‌های خود را اجرا می‌کنند در خانواده‌های مستبد کودک و نوجوان از مطرح‌ کردن مشکلات خود هراس دارد و در نتیجه دچار اضطراب و نگرانی شده و سرانجام شخصیت وی متزلزل می‌شود پدر و مادری که به فرزندانشان محبت نمی‌کنند و از گوش‌دادن‌ به درددلها و خواسته‌های منطقی آنها خودداری می‌ورزند و به شخصیت آنان احترام نمی‌گذارند به تدریج اضطراب و افسردگی را بر روح آنان حاکم می‌کنند این قبیل جوانان و نوجوانان بعدها در رفتارهای اجتماعی مهاجم زورگو و لجباز می‌شوند و همواره به اشخاص کوچکتر و ضعیفتر از خود آزار جامعه‌شناسان عقیده دارند که‌ آشفتگیها و ناسازگاریهای خانوادگی و نارساییها و معضلات اجتماعی آن‌ چنان عرصه را بر بعضی از افراد خانواده بخصوص فرزندان تنگ می‌کند که آنان را به ناراحتیهای شدید روانی‌ دچار می‌سازد چنین اشخاصی‌ بر اساس برداشت ذهنی خویش برای‌ کاهش فشارها و رهایی موقت از آنها به‌ موادمخدر روی می‌آورند می‌رسانند و افرادی بی‌قرار و ناآرام بار می‌آیند و چون رشد عاطفی و اجتماعی آنان نامتعادل است کم کم به ناسازگاری‌ و بی‌لیاقتی خویش پی می‌برند و این مسئله ذهن و روحشان‌ را می‌فرساید و در نتیجه همیشه دنبال راه حلی می‌گردند تا روحشان را آزاد کنند بنابراین احتمال اینکه جذب گروههای‌ فاسد و همساز با خود شوند و به موادمخدر و اعتیاد روی‌ بیاورند بسیار زیاد است محیط مدرسه پس از کانون خانواده‌ دومین سازمان اجتماعی است که می‌تواند شخصیت کودکان‌ و نوجوانان را بسازد بویژه وقتی پدران و مادران در برخورد با کودکان و تربیت صحیح آنان با شکست موجه شده باشند مدارس و مراکز آموزشی بار سنگین‌تری را به عهده دارند آگاهی مربیان از اصول بهداشت روانی باعث می‌شود که‌ کودکان در کلاس تشویق شوند و مشکلات زندگی روزمره‌ خود را حل کنند و تصورات خود را در زمینه زندگی اجتماعی‌ به محک آزمایش بگذارند ولی اگر به اختلالهای عاطفی و عوارض آن توجه کافی نشود اغلب صدمات جبران ناپذیری‌ را به دنبال خواهد داشت معلمان و مربیان مدارس بزرگترین‌ مسئولیت را به عهده دارند زیرا با شاگردان در تماس همیشگی‌ هستند بنابراین آنها باید خود از نظر عاطفی و شخصیتی‌ آن قدر رشد کرده باشند تا بتوانند بر تربیت عاطفی کودکان‌ تأثیرات مطلوبی بگذارند یک معلم ابتدا باید خود را بشناسد و در این صورت است که می‌تواند شاگردان خود و نیازهای‌ عاطفی آنان آرزوها هدفها و رفتارهای آنها را درک کند و با شاگردان خود همکاری نماید از آنجا که مشکلات عمده و بزرگ از مشکلات کوچک ناشی می‌شوند هرچه زودتر نشانه های مشکلات روانی یا عاطفی کشف شود بخت‌ بیشتری در مبارزه علیه آنها وجود خواهد داشت.”

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

*

code