تاثیر تغییر بنیادین اوضاع و احوال بر اجرای معاهدات بین الملل/ قسمت دوم

نویسنده : اعرابی، هومن ؛

(‎5 صفحه – از 72 تا 76 )


خلاصه ماشینی: “ضمنا این حق برای شوروی پیش‌بینی شده بود که اگر قدرت ثالثی تلاش نمود از سرزمین‌ ایران برای حملهء نظامی علیه شوروی‌ برخی عقیده دارند که عرف‌ بین المللی،تغییر اوضاع و احوال را همچون سایر موارد امکان خاتمه دادن به تعهدات‌ عهدنامه‌ای،زمینه‌ای مستقل‌ جهت قطع رابطهء حقوقی پدید آمده میان طرفین محسوب‌ می‌کند و مبنای پذیرش آن، عرف است و نیازی به توجیه‌ ندارد،حدود و ثغور این حق را هم عرف معین می‌کند. در مقابل،فرانسه مدعی شد که اولا، مسأله در صلاحیت داخلی آن کشور قرار دارد و بنابراین،کشور فرانسه متعهد نیست‌ این مسأله را برای حل و فصل تسلیم‌ روشهای داوری یا قضائی بین المللی نماید و ثانیا،با ظهور یک تمدت مسیحی اروپایی‌ در مراکش(تمدن فرانسه)و تشکیل یک‌ کشور تحت الحمایه در این منطقه،چنان‌ تغییری در اوضاع و احوال زمان انعقاد معاهد((1856)به وجود آمده است که این‌ معاهده دیگر قابلیت اجرائی ندارد. دیوان در رأی مورخه هفتم ژوئن‌ (1932)خود،که از لحاظ نظری اهمیت‌ فراوانی دارد اعلام نمود که مادهء(2)435 عهدنامهء”ورسای‌”ناسخ عهدنامه‌های‌ (1815 و 1816)محسوب نمی‌شود و در عین حال تغییر اوضاع و احوال مورد ادعای فرانسه نیز موجب خاتمه یافتن اثر اجرای آن دو معاهده نیست چون فرانسه‌ نمی‌تواند ثابت کند که اوضاع و احوال‌ تغییر یافته مزبور،هدف اصلی متعاهدان از اعلام رضایت نسبت به عهدنامه بوده است‌ و نه به این دلیل که اصولا تغییر اوضاع و احوال نمی‌تواند اجرای عهدنامه را خاتمه‌ دهد یا این قاعده مبنای عرفی ندارد.”

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

*

code