آلبوم نویسندگان معاصر: «الین پلین»
معرف : افکاری، جهانگیر؛
(7 صفحه – از 58 تا 64 )
خلاصه ماشینی: “در این روزها سنت اسپیریدون افکار خود را با شور پرتوان شادی و امید متوجه آسمان میکرد و بسا میشد که از روی چهارپایه خود برمیخواست و از پنجره به سیر منظره میپرداخت وی جوان بود و زیبا. از راه یک زندگی عبدانه و پر از توبه بود که به خود نوید سپاس و ثنا میداد،آنهم تنها از جانب خداندگار،گو آنکه با همه پرهیزگاری و بیگناهی،خود را قابل نمیشمرد،تنها به این فکر بود که روح خو را تا بدانجا صفا دهد که بتواند همچون سیب بنی که پیش روی او و برابر کیسا قرار داشت بشکفد،تا با رایحه خود هر فضیلتی را بارور گرداند،همچنانکه شکوفههای سیب زنبوران عس را سیراب میکند. در همان لحظه رشتهای که افکار مقدس وی را به خداوند میپیوست،از دست داد،و همچنان سرگرم کار خود بود، سر برداشت تا به نوار متر خود نگاه کند ولی در هماندم از گوشه یکی از رو چشم خود،ساق ظریف مشتری را دید که با هزار لطف در پوسته جوراب ابریشمین تیره رنگ پوشیده شده بود. وقتی دواندوان از گوشهای به جائی میدوید،به تمنا از خدا میخواست که پاهایش را چنان هدایت کند که مورچگان و حشرههای کوچک میان علفها را در زیر پا نابود نکند نسیم،که جوان سرمدی است،و پگاه برمیخیزد تا در نیمروز بیاساید و شبانگاه از نو زنده شود رایحه گیاهان و گلها و زیرفونها را بر بالهای خود میگرفت و تا به نزدیک مرد مقدس کوری میبرد،که شهوت روحش را دچار بیهوشی میکرد.”
آخرین دیدگاهها