قضاوت از نظر اسلام
نویسنده : موسوی اردبیلی، سید عبدالکریم؛
(7 صفحه – از 12 تا 18 )
خلاصه ماشینی: “برخی از فقهاء فرمودهاند:قضاوت در فرهنگ عمومی فصل خصومت در میان مردم است به این معنی که حقی را ثابت بدارد یا ادعائی را نفی کند و برخی دیگر فرمودهاند: قضاوت منصبی است از مناصب حکومت که قاضی بمقتضای این منصب به احکام و اشخاص ولایت و سلطه پیدا میکند تا بتواند استیفاء حقوق و اجراء حدود و تعزیرات نماید و«بر بود و نبود موضوعاتیکه احکام ویژهای دارند رأی دهد»و این سمت و منصب از طرف کسی به قاضی داده میشود که اولا خود او صلاحیت تصدی چنین منصبی را داشته باشد و ثانیا شایستگی واگذاری آن را به دیگران نیز دارا باشد. و اما سر این مطلب که در بعضی روایات اذه عام داده شده است این است:زمانیکه اولیاء دین مسلط بر امور حکومت نباشند و حکومت در دست طاغوت زمان(مانند دوران بنیامیه یا بنیالعباس)باشد و یا امام ظاهر در میان نباشد(مانند دوره غیبت)در نتیجه امر حکومت و دولت در دست جبابره و اشقیاء است و طبعا تنظیم امور جامعه و جلوگیری از اخلال در نظم اجتماع بدست آنها میافتد و قضاوت رسمی دولتی در خدمت طاغوت قرار میگیرند و چون اینگونه تشکیلات و حکومت در عهد ائمه علیهم السلام مورد قبلو و پذیرش ایشان نبود و رأی و حکم و قضاوت طاغوتیان از نظر پیشوایان بر حق مردود بود،ائمه علیهم السلام،برای پیروان و تابعین خود که دور از چشم مأموران حکومت به ایشان مراجعه میکردند و میخواستند از نظر شرعی عملشان صحیح باشد،قضائی نصب مینمودند و مقرر میداشتند که مؤمنین به آنان مراجعه کنند.”
آخرین دیدگاهها