تاثیر تغییر بنیادین اوضاع و احوال بر اجرای معاهدات بین المللی
نویسنده : اعرابی، هومن ؛
(4 صفحه – از 69 تا 72 )
خلاصه ماشینی: موضوع مقاله مقالۀ حاضر همان گونه که از عنوان آن برمیآید،به بحث در خصوص آثار احتمالی تغییر بنیادین اوضاع احوال نسبت به زمان انعقاد معاهدات بین المللی میپردازد. الف):تغییر بنیادین اوضاع و احوال ”egnahC latnemadnuF secnatsmucric fo” ؛ اصطلاح نسبتا جدیدی است که توسط کنوانسیونهای(1969 و 1986)وین،دربارۀ حقوق معاهدات به کار رفته است و میتواند«دلیلی بسیار استثنایی برای خاتمه دادن یا خروج از معاهده باشد که در صورت هر گونه تغییر بنیادین در اوضاع و احوال زمان انعقاد معاهده که توسط یکی از متعاهدین پیشبینی نشده است مورد استناد قرار میگیرد»1موارد استناد به دلیل برای خاتمه دادن به اجرای معاهده بنا به عللی که بعدا ذکر خواهیم نمود2محدودیت بسیاری دارد. 7 ثالثا:برخی از حقوقدانان این عنوان را برای بیان نظریه جدید تغییر بنیادین اوضاع و احوال به کار میبرند که اساس ماده(62) کنوانسیون(1996)وین را تشکیل میدهد و موضوع اصلی بحث این مقاله محسوب میشود. 8با توجه به اینکه امروزه مفهوم شرط ضمنی خاتمه معاهده در صورت بروز تغییر در اوضاع و احوال شدیدا مورد انتقاد است،بهتر است عبارت( suber )که بیشتر این مفهوم را به ذهن متبادر میسازد و یادگاری است از طرفداران نظریه شرط ضمنی؛برای اشاره به مفهوم و قاعدۀ جدید مورد بحث ما به کار نرود. 29 طبیعی است قاعده( suber )با توجه به خدشهای که به اصل”لازم الاجراء بودن معاهدات”30وارد میآورد،به شدت مورد انتقاد حقوقدانان”مکتب طبیعی”واقع شود بنابراین، ”گروسیوس”31،”پوفندورف”32،و ”بینکر شوک”33دیدگاه بسیار مضیقی را نسبت به امکان خاتمه دادن به اجرای معاهده در صورت بروز تغییر در اوضاع و احوال اتخاذ نمودهاند.
آخرین دیدگاهها