«حق» یا «ارزش» حیات؟؛ نکته ی منطقی در باب ادعای حق بر حیات


نویسنده : راسخ، محمد؛

(‎24 صفحه – از 75 تا 98 )

چکیده:
نظریه های موجهه حق این مفهوم را، مستقیم یا غیرمسـتقیم ، بـر اسـاس کرامـت ذاتـی انسان بنا میکنند. نظریه مبتنی بر اصل ماهوی فلسفه ارزش ایمانوئـل کانـت بـه نظـر میرسد قابل دفاعترین نظریه در این حوزه باشد. اصل یادشـده بـر غایـت بـودن حیـات انسانی یا، به تعبیری سلبی، بر منع برخورد ابزاری با انسان دلالت مـیکنـد. لازمـه ایـن اصل “برابری ارزشی” انسانهاست . برابری ارزشی به نوبه خود مقتضی حمایت از برخـی ادعاهای فردی و تضمین آنهاست . این ادعاها در تاریخ اندیشه و عمل انسان بـه «حـق » (“حق داشتن ” و نه “حق بودن”) شهرت یافته اند. پیداست «ارزش» حیات انسـان مبنـای «حق » اوست . اکنون پرسش این است که آیا منطقا میتـوان از «دلیـل » (ارزش حیـات انسان) با عنوان «مدعا» (حقوق بنیادین انسان) یاد کرد؟ این پرسش به حق مصـونیت هـا در برابر حبس ناموجه ، شکنجه ، مجازات اعدام، بردهداری یا ضرب و جرح یا به حق ادعاها بر غذا، پوشاک، سرپناه یا درمان باز نمیگردد، بل به اصل و بنیاد این حق ها نظر دارد.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

*

code