رابطه دین و تحولات اجتماعی


(‎10 صفحه – از 78 تا 87 )

خلاصه ماشینی: “در دوران قرون وسطی نیز آنچه بر کلیه شئون اجتماعی حاکم بود و تأثیر می گذارد دی و متولیان دینی بودند چرا که قدرت سیاسی جامعه در دست پاپ و اصاب کلیسا بود و هر چه را الآن خلاف دین و شریعت مسیح تشخیص می دادند سرکوب می کردند حتی در حوزه اندیشه نیز اگر رأیی خلاف نظر کلیسا که خود را تنها متولی دین می دانست ارائه می شد، به شدت مورد حمله قرار می گرفت و اجازه انتشار نمی یافت. از اینرو هرگاه چنین گروهی در کار خویش بینایی حاصل کند هیچ نیرویی در برابر آنان یارای مقاومت نخواهد داشت چه وجهه آنان یکیست و مطلوب در نزد همه آنان وسیع و بلند است و چنان بدان دلبسته اند که حاضرند در راه آن جان بسپارند و خداوندان کشوری که اینان دولت آنها را مطالبه می کنند هر چیز از لحاظ عدد چندین برابر آن قوم باشند چون مقاصد متباین باطلی دارند و از مرگ می هراسند شکست و خذلان ایشان مسلم است»[22] بر این اساس ابن خلدون نه تنها بر نقش دین در عرصه حیات اجتماعی تأکید می کند بلکه تلاش دارد تا این نکته را مورد تأکید قرار دهد که از جمله مهمتین عواملی که در تفوق دولتها و استمرار حیات سیاسی آنها مؤثر است توسعه و رواج دینداری در قلمرو حکومت می باشد بطوریکه اگر حاکمی خواهان تداوم ملک و حفظ یا بسط قلمروی خود باشد لازمست که نه تنها از دین و دستورات دینی پیروی کند بلکه در جهت گسترش آن در تمام رؤیای حکومت خود برآید تا با این عمل، حیات سیاسی و اجتماعی نظام را تضمین نماید.”

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

*

code