انقلاب صدرالمتألهین در عرفان نظری و فلسفه


نویسنده : نو بخت، امید؛

(‎10 صفحه – از 32 تا 41 )

خلاصه ماشینی: “ملاصدرا می‌فرماید: «اعم یا انا الحقیقة ایدک الله بروح منه ان العلم کالجهل قد یکون بسیطا و هو عبارة عن ادراک شیء مع الذهول عن ذلک لادراک و عن التصدیق بان المدرک ماذا؟ و قد یکون مرکبا‌ و هو عبارة‌ عن ادراک شی مع شعور بهذا الادراک و بأن المدرک هو ذلک الشی اذا تمهد هذا … فتقول: ان ادراک الحق تعالی علی الوجه البسیط حاصل لکل احد فی اصل فطرته…15» در مرحلة بعد، علم حضوری نفس به علم خدا کشیده شده و ابن‌عربی و ملاصدرا برآن تأکید نموده‌اند، چنان‌که ملاصدرا می‌فرماید: «فهذا مذهبه فی علم الله و بیانه علی ماجری بینه و بین …16» و ابن‌عربی نیز می‌گوید، از آنجا که صور حقایق عینی، عین وجود حق است (هر چند به اعتبار تعینات از جهتی متفاوت از حق است) و از آنجا که خدا براشیاء احاطه دارد و دارای احاطة قیومی است (هو معکم اینما کنتم) و چون مقوم وجود موجودات است، لذا هر موجودی بعد از ادراک خداوند خود را شهود می‌کند، اما خدا همة آنها را به نحو علم حضوری دارا هست17 تلاش ابن‌عربی و ملاصدرا از جهاتی در خور توجه است؛ اولا تلاش این دو در زمینة‌ انتقال موضوع فلسفه از مفاهیم به وجودی خارجی،‌ یعنی این‌که مفاهیم را مرآت وجود قرار داده‌اند، موجب تحول وسیعی شد؛ چرا که به این دیدگاه به صورت یک سؤال اساسی جهت مشکلات فلسفی نگریسته شد، همچون بحث علم و ادراک و اتحاد عاقل و معقول و … ؛ از طرف دیگر، تأکید این دو بر وجود بدیهی و علم حضوری ظاهرا از جهتی با ابن‌سینا تفاوت دارد و آن این‌که ابن‌سینا راه شناخت مفاهیم مرکب را تحلیل زمنی یعنی از طریق جنس و فصل می‌داند اما در دیدگاه صدرایی ما چیزی به نام «وجود» داریم که برا ی ادراک آن نیاز به هیچ چیز نیست و اوج آن از نظر صدرایی به تبع ابن‌عربی «وجود حق» است18.”

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

*

code