استیضاح؛ پیشینه و مبانی آن در حقوق اساسی
نویسنده : نصیری، مراد ؛
(6 صفحه – از 36 تا 41 )
چکیده:
در حقوق اساسی کشورهای دارای رژیم پارلمانی، استیضاح یکی از ابزارهای نظارتی تلقی میگردد. بهرهگیری از رأی عدم اعتماد به وزیران که از مهمترین اهرمهای کنترل عملکرد ایشان محسوب میشود، حاصل اعمال نظارت مستمری است که پارلمانها در کارهای اجرایی دارند. نخستوزیر و وزیران از بیم سقوط کابینه و از دست دادن مقام باید در جهتی گام بردارند که رضایت خاطر اکثریت نمایندگان مردم را فراهم آورده، خود را کارگزار تصمیمات و قوانین پارلمانی بدانند. در برابر چنین سلاحی که در دست نمایندگان پارلمان است، در بسیاری از کشورها حق انحلال مجلس به عنوان بزرگترین وسیله کنترل عملکرد مجلس، مطرح است و در واقع از این طریق تعادل قوا در رژیم پارلمانی برقرار میگردد. با این حال به حسب تجارب موجود در این کشورها، استفاده از این شیوه (انحلال مجلس) به جای ایجاد تعادل بین قوا به لحاظ تفوق قوه مجریه در انحلال مجلس، میتواند تعادل میان قوا را به هم بزند. در این کشورها گرچه استفاده افراطی مجلس از این حق قانونی، موجبات سقوط کابینه را فراهم ساخته (مثل پارلمان فرانسه در جمهوری چهارم)، ثبات سیاست دولتها و عملکرد منظم قوه مجریه را با لطمههای فراوان مواجه میسازد، با این حال انحلال مجلس نیز گرهی از مشکلات نگشوده، در مقابل مردم را در قبال مشارکت در امور سیاسی کشور مأیوس نموده، مجلس را از نظارت ناامید کرده و بالاخره کشورها را از بحران ریشهای، خلاصی نمیبخشد. به نظر میرسد که در نظام حقوقی کشورها، رسیدن به نقطه تعادلی بهینه از این نظر بسیار مورد توجه است. قاعدتا ساختار و ساز وکاری که در آن تعادل سه قوه از یک «منشأ منتخب مردم» به نقطه بهینه دست یابد، میتواند تعادل مطلوب را برای سیستم مورد نظر فراهم آورد. در هر حال، استیضاح به مثابه ابزار نظارتی مجلس، ناشی از مسؤولیت پاسخگویی وزرا در مقابل پارلمان به عنوان یک مسؤولیت سیاسی و نه از باب ارتکاب جرم جزایی و تقصیر مدنی است که اساسا تشخیص آن بر عهده پارلمان است. بنابراین استیضاح یکی از مظاهر تجلی مسؤولیت سیاسی وزرا در مقابل مجلس بوده و لازم است قبل از هرگونه بحثی در مورد استیضاح، مفهوم و منشأ پیدایش آن مشخص شود.
آخرین دیدگاهها