اخلاق قضاء (5)
نویسنده : یزدی، محمد ؛
(6 صفحه – از 19 تا 24 )
خلاصه ماشینی: “«و لا یکفی بادنی فهم دون اقصاه» از نظر من این عالیترین جملهیی است که همه قضات محترم میبایست بآن توجه کنند که وقتی بحثی مطرح میشود برای یک قاضی در هر مرحلهیی یک قاضی تحقیق است رفته در یک محل برای تحقیق یا رفته بالای سر حادثه که وضعیت وقوع حادثه را ثبت بکند و یا از اشخاص بازپرسیهائی را انجام میدهد که موضوع را کشف کند و یا رئیس محکمه است و سؤال و جواب با متهم یا با شاکی و یا با متداعیین دارد موضوع را استکشاف میکند این قاضی در هر مرحلهئی که هست به هرحال پس از گذشت یک مدتی مطالبی به دستش میآید موضوع کمی روشن میشود این جمله میفرماید به اطلاعات ابتدائی و معلومات مختصری که بدست آمده نباید اکتفا کرد و معلومات ابتدائی برای قضاوت کافی نیست. شاید برای بعضی از شما قضات محترم پیش آمده باشد و من از بعضی از رؤسای محاکم نمونههائی را شنیدهام که به مرحله عمل رسیده و تقریبا اطمینان هم پیدا کرده طرف را میبایست رها کرد و میرفته ولی باز به ذهنش آمده امکان نقص در تحقیق هست،به طرف اجازه داده که برود یک مقداری استراحت کند در همان حال استراحت طرف با خودش صحبت میکرده رهگذری که مأمور بوده طرف را تحت نظر داشته باشدکلماتی را میشنود میآید به قاضی اطلاع میدهد که این آقا با خودش صحبت میکند و این کلمات را با خودش میگوید همین کلمات در سؤال و جواب دوم طرف را به اصطلاح لو میدهد و طرف اعتراف میکند و معلوم میشود که یک مجرم بالائی که خودش را در حد یک بیگناه مطلق معرفی میکرده و وقتی در یک مرحله گذشته بوده آن گفتگوهای با خودش که خلاص شدم و از دست این آقا رها شدم معلوم شد نمیتوانند موضوع را بدست بیآورند یک کلمه کافی بوده مجددا بحث ادامه پیدا کند و جرم کشف شود.”
آخرین دیدگاهها