حقوق بشر و دموکراسی: تعئین مرزهای جامعه
نویسنده : پتمن، یارنا؛
(28 صفحه – از 123 تا 150 )
چکیده:
در چارچوب نظم نوین جهانی، یک مورد وجود دارد که مسئول جهانی سازی در حقوق بشر قلمداد میشود، یک دادگاه که ظاهرا قضاوتهایش به گونهای روزافزون توسط دادگاههای ملی در سراسر جهان نقل گردیده و مورد پذیرش آنها قرار میگیرد: دادگاه اروپایی حقوق بشر به عنوان «نوعی دادگاه جهانی حقوق بشر» خوانده میشود. در سطح تعابیر و کلام انتزاعی شاید حقوق بشر جهانی باشد. اما به محض اینکه این حقوق تبدیل به مطالبات واقعی حقها گردند، و در شرایط خاصی برای دفاع یا انتقاد از گزینههای توزیعی خاصی به کار روند، آنگاه تبدیل به معلولی از سیاست میشوند. هیچ مجموعة معتبری از حقها وجود ندارد که به لحاظ سیاسی بی غرض باشند: در یک جهان لاادری، حقها نمی توانند چیزی جز سازه های قانونی باشند که دائما به مفاهیم جایگزینی از مصلحت سیاسی باز میگردند. در هر تضاد اجتماعی، ادعاهای طرفهای مخالف را میتوان مطالبات حقها دانست: حق آزادی من در برابر حق امنیت شما. مرزهای آزادی و امنیت در راستای فرضیات فرهنگی و سیاسی در مورد ارزشهایی ترسیم میگردند که یک جامعة خوب ترجیح میدهد. و فرایندی که از طریق آن جنبهای از واقعیت در غالب حقها مشخص میگردد، توسط هیچ یک از ماهیات ضروری آن موضوع نیز تعیین نمیگردد. این یک موضوع مربوط به رجحان سیاسی است: تنها تصورات خاصی از زندگی خوب، شایستگی برخورداری از حمایتی را دارد که حق مستلزم برخورداری از آن است. به علاوه زبان حقوق از جهاتی غیر دقیق و نامشخص است، که به دغدغههای سیاسی باز میگردد. حتی یک حق اساسی مانند حق حیات مستقل از شیوة تفسیر آن توسط مراجع ذیربط، بیمعناست. و مانند تمام قواعد حقوقی، حقوق بشر [نیز] مواردی را در بر میگیرد که ما نمی خواهیم و مواردی را نیز که ما فکر میکنیم باید در بر میگرفت، شامل نمیشود. بر همین اساس، حقوق همواره باید با استثنائاتی همراه باشد. اما دامنه و معیار کاربرد این استثنائات هرگز به روشنی تعریف نگردیدهاند. در معاهدة اروپایی حقوق بشر، رابطة بین حقوق و قدرت کاهش آنها منوط به چیزی است که در یک جامعة دموکراسی ضروری خوانده میشود ـ قطعا یک معیار که دارای بار موقعیتی و سیاسی است. پس حقوق محصول یک جامعه سیاسی است. با در نظر گرفتن ویژگیهای حقوق بینالملل (قانون علیه سیاست)، این گفته که حقوق بشر تحت تاثیر سیاست است، چیزی جز یک اتهام نیست. اما اجازه دهید از همان آغاز تاکید نمایم که من کاربرد عادی زبان حقوق را یک تحریف یا اتهام نمیدانم ـ بلکه کاملا برعکس. آنچه من میخواهم بیان دارم این است که ایدة حقوق بشر می تواند آزادی بخش باشد؛ دقیقا بخاطر اینکه جوهرة سیاست است. این کاری است که من در مقالهام انجام خواهم داد: با استفاده از سابقه و رویة قضایی دادگاه اروپایی حقوق بشر به عنوان شاهد مثال خود، نگاهی به راههای گوناگون برای دستیابی به توافق با دیوان سالاری سازی و امکان حفظ ایدة حقوق بشر بعنوان منبع انتقاد قوی از نهادها و رویههای اجتماعی موجود خواهم داشت. همچنین تاملی خواهم داشت بر پیامدهایی که دیوان سالاری سازی حقوق بشر در طرح کنونی نظم نوین جهانی [یعنی] بر لیبرالیسم یقینیات دارد، تاملی خواهم کرد.
آخرین دیدگاهها