سخنی از یک وکیل
نویسنده : اعتمادیان، صارم الدین؛
(3 صفحه – از 8 تا 10 )
خلاصه ماشینی: “*** من بشغل وکالت صمیمانه علاقمندم و اینکار را با تمام ناملایماتش-با تمام رنجهایش- با تمام محرومیتهایش که فقط یک«وکیل دادگستری»با آن آشنا است و میتواند احساس کند دوست دارم و مفتخرم که تا امروز از این راه اعاشه کردهام-من وقتی پس از ساعتها صرف وقت یک مشگل قضائی را حل میکنم-وقتیکه موفق و پیروز از جلسه دادگاه بیرون میآیم-وقتیکه بیگناهی را از بند خلاص میکنم-وقتی زورگوئی را بر سر جایش مینشانم- وقتی ضعیفی را حمایت میکنم و وقتی میبینم که میتوانم آزادانه در پشت میز محاکمه آنچه را که بخاطر حفظ حق و حمایت از مظلوم بنظرم مفید میرسد بیپروا بگویم-مثل اینست که دنیا را بمن بخشیدهاند-جسم من با درآمد محدودی که از کار وکالت بدست میآید اداره میشود و من مثل تمام همصنفان و همکارانم سعی کردهام که آنرا با قناعت سازش دهم-اما روحم مثل تمام مردم آزاده دنیا و مثل دیگر همکارانم باندک قانع نیست مدام در تلاش و کوشش است تا آزادی بیشتر و معنویت بالاتری بیابد و بنظر من در محیط ما وکالت تنها شغلی است که این نیاز را رفع میکند-بهرحال بدینجهات و بخاطر مزایای معنوی دیگری که شغل وکالت دارد من آنقدر کارم را دوست میدارم و آنقدر در ابراز این احساس بیاختیارم که فرزندان،دوستان و حتی آشنایانم بآن پی بردهاند-بیست سال است وکالت میکنم و این عنوان و این حرفه را با هیچیک از مشاغل دیگر دنیا عوض نمیکنم و تا آخر عمر هم باین شغل اشتغال خواهم داشت و مفتخرم که با همین عنوان هم از دنیا بروم.”
آخرین دیدگاهها