قدرت دانش و هژمونی در فرایند جهانی شدن
نویسنده : بای، عبدالرضا؛
(32 صفحه – از 43 تا 74 )
چکیده:
میشل فوکو رابطه بین قدرت و دانش را رابطهای دیالکتیکی تلقی میکند، در واقع قدرت مولد دانش و دانش مولد قدرت است، قدرت فوکویی قدرتی شناور و افقی است که مولفه بنیادین آن «مویرگی بودن» آن میباشد، قدرت و دانش نیز در درون گفتمان تولید میشود. گفتمان جهانی شدن، قدرت و دانش را در درون خود بازتولید میکند، قدرت فوکویی در وضعیت جهانی شدن منطبق با «جامعه شبکهای» امانوئل کاستلز میباشد، بهعبارتی « قدرت شبکهای» و «جامعه شبکهای» نوعی همپوشی دارند. نگارنده بین وضعیت جهانی شدن و گفتمان جهانیشدن تمایز قائل است و در رویکرد گفتمانی به تحلیل جهانی شدن خواهد پرداخت، نگارنده به این سئوال خواهد پرداخت که، آیا از تعامل قدرت و دانش در گفتمان جهانی شدن این گفتمان هژمونیکگرایی را در دستور کار قرار داده است؟ نگارنده وضعیت پست مدرنیستی حاکم بر روابط بینالملل را مورد توجه قرار داده اما بر این نظر است که در تنازع گفتمانی، گفتمان جهانی شدن قدرت و دانشی را تولید میکند که در خدمت عملیاتی نمودن هژمونی این گفتمان است از سوی دیگر در قالب برجستهسازی و حاشیهرانی گفتمانی هر گفتمان بهدنبال به حاشیهراندن گفتمان رقیب میباشد و با توجه به قدرت رسانهای گفتمان جهانی شدن راهبرد برجستهسازی و حاشیهرانی عملیاتی میشود. از سوی دیگر دستگاههای ایدئولوژیک در خدمت گفتمان جهانیشدن میباشد که ایدئولوژی نولیبرالیسم را در سطح جهانی عملیاتی میسازد در واقع نولیبرالیسم بهعنوان«دال مرکزی» گفتمان جهانیشدن میباشد که به عناصر شناور معنا میبخشد. از آنجا که هر گفتمان بهدنبال غیریت سازی است بنابراین اسلام سیاسی بهعنوان «غیر» برای جهانیشدن میباشد بین غیریتسازی و تخاصم رابطه و پیوند نزدیکی وجود دارد. در شرایط نوین میتوان «تحلیل گفتمانی» را در روابط بینالملل مطرح نمود.
آخرین دیدگاهها