دین و سیاست در مصر: علمای الأزهر، اسلام افراطی و دولت (94-1952) قسمت اول


نویسنده : زگال، ملیکه؛ مترجم : کاظمی نجف آبادی، عباس؛

(‎18 صفحه – از 113 تا 130 )

خلاصه ماشینی: “ابهامات و عواقب اصلاحات 1961 الازهر رژیم ناصری در سال 1961، تمامی تلاش خود را برای فشار بر مؤسسات مذهبی به منظور مجبور ساختن آنان به نوسازی و اصلاح بکار گرفت[10] و برای اینکه بتواند اصلاح الازهر و کنترل پیکرة علما بوسیلة حکومت را مشروح جلوه دهد، علما را بعنوان طبقات اجتماعی سنتی‌ای معرفی کرد که می‌بایست از طریق اجرای اصلاحات عمیق و انقلابی، متحول شده، بتوانند جامعة مدرن را همراهی نمایند. قانون جدید علما را بسیار آشکارتر از گذشته به حکومت وابسته کرده بود اما در این تغییر و تحولات ابتکار عمل بدست علما افتاد و فضای سیاسی برای فعالیت آنها مهیا شد؛ کسانی که در طول دورة ناصری فقط می‌بایست به مشروعیت بخشیدن به حکومت ناصر بعنوان تنها فعالیت سیاسی، رضایت می‌دادند. چگونه می‌توان ازفردی که در آموختن علوم جدید ناموفق بوده و از راه یافتن به مراکز مدرن باز مانده است انتظار داشت که در آموختن دوبارة همان علوم موفقیت بدست آورد، در حالیکه اینبار، علوم مذهبی هم به آن اضافه شده است؟[28]» این ارزیابی تا حد زیادی شبیه به انعکاس انتقاداتی است که طرحهای اصلاحات در سالهای 1950 از طرف مجموعة محافظه‌کاران الازهر مانند «جبهة علما»، با آن مواجه بود: «آنان فریاد می‌زنند که … یک عالم الازهر باید یک دکتر یا مهندس یا چیزی شبیه آن باشد … اما هیچ دکتر ماهری وجود ندارد که بتواند در همان زمان یک عالم و متخصص علوم اسلامی باشد و هیچ عالم اسلامی وجود ندارد که بتواند خود را با اصول مهندسی وفق دهد در حالیکه دارای دیدگاهی کلی ناشی از مطالعات اسلامی باشد.”

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

*

code