سهم استدلال در اندیشه حقوقی


نویسنده : الشریف، محمد مهدی؛

(‎36 صفحه – از 5 تا 40 )

چکیده:
سالیانی است در استدلالی بودن فرایند قضاوت تردید شده است.از یک سو شهود گرایان آنچنان نقش شهود قضایی را که بی مدد استدلال راه حل هر مساله را به ذهن و ضمیر دادرس القا می کند. برجسته دیده اند که تحلیل عمل دادرس در قالب یک استدلال را کاملا مخالف با واقعیت قضاوت دانسته اند. از سوی دیگر استدلالی تلقی کردن قضاوت ومدعای تبعیت آن از قواعد تخلف ناپذیر منطقی صوری؛ با وجود اختلافات گسترده و پایان ناپذیر در عرصه حقوق بسی دشوار می نماید. فقدان واقعیت عینی برای گزاره های اعتباری حقوق, بر دشواری کاربرد منطق که معیار صدق خود را در مطابقت با واقع جستجو می کند می افزاید. اما این همه برای نفی عقلانیت و منطق از حوزه حقوق کافی نیست. زیرا اولا بر خلاف مدعای دکارت عقلانیت و استدلال به استدلال های ضروری محدود نمی شود ودر منطق ارسطوبرای استدلال های غیرضروری و اعتباری نیزمدلهایی از عقالانیت. و مطق طراحی آشده است و ثانیا اعتراف به‌انقش پسدا و پنهان شهود به معنای نفی حیئیت استدلالی اندیشه حقوقی نیست. زیرا حداکثر چیزی که از اشراق بر می آید القاء نتیجه به دادرس است وبا توجه به تکلیف دادرس به توجیه رای او ناچار است بردرستی رای خود استدلال کندو هر جا سخن از استدلال در میان باشد لامحاله پای منطق به عنوان معیار تمییز استدلال درست از نادرست نیز به میان خواهد آمد.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

*

code