حقوق بشر: نسبی گرایی فرهنگی یا جهانشمول گرایی از دیدگاه جک دانلی

نویسنده : سالاری، محمدجواد ؛ مرادی، مریم ؛

(‎16 صفحه – از 135 تا 150 )


چکیده:
حقوق بشر اساسی ترین و ابتدایی ترین حقوقی است که هر فرد به طور ذاتی، فطری و به صرف انسان بودن از آن بهره مند می شود. این تعریف ساده عواقب و بازتاب اجتماعی و سیاسی مهمی را برای مردم و حکومت ها به دنبال دارد. مطابق اعلامیه جهانی حقوق بشر و سایر اسناد بین المللی این حقوق ویژگی هایی همچون جهان شمول بودن، سلب ناشدنی، انتقال ناپذیری، تفکیک ناپذیری، عدم تبعیض و برابری طلبی، به هم پیوستگی و در هم تنیدگی را دارا است. نسبی گرایی فرهنگی، علی الاصول روش های تحقیقات تطبیقی را نمی پذیرد و مردود می داند؛ یعنی در این کشورها اصرار بر این است که چرا باید برداشت حقوق بشر در پاکستان، با برداشت حقوق بشر در سوئد مقایسه شود؟ چنین تشابه یا تطبیقی از نظر کسانی که نظریه نسبیت فرهنگی را پذیرفته اند، بی معناست؛ زیرا از دیدگاه آن ها درباره دو موضوع متفاوت با هم صحبت می کنیم. از دیدگاه نسبی گرایان قواعد حقوق بشر برپایه تمایزات فرهنگی هریک از کشورها قابل تفسیر و اعمال است. در این دیدگاه، اگرچه پایه های حقوق بشر از جمله آزادی بیان و دوری از شکنجه در نزد همه کشورها و مردمان، اصول قابل احترامی هستند، اما این به عهده یک کشور است که با توجه به اصول اخلاقی خویش و به منظور “حمایت از اخلاق” به تفسیر، مرزبندی، ضرورت و انجام اصول بنیادین حقوق بشر بپردازد. پیروان این نظریه که به نسبیت فرهنگی، به اندازه یا بیشتر از حقوق بشر اهمیت می دهند، مبنای حقوق بشر را حقوق موضوعه می دانند؛ یعنی حقوق طبیعی را مبنای حقوق بشر نمی دانند و هر هنجاری را که خارج از حقوق موضوعه ایجاد شده باشد، رد می کنند. از نظر نسبی گرایان، اعلامیه جهانی حقوق بشر از فلسفه غرب سرچشمه گرفته است. این مقاله به بررسی حقوق بشر: نسبی گرایی فرهنگی یا جهانشمول گرایی پرداخته است.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

*

code