نگاهی به متون نثر و نظم فارسی
(4 صفحه – از 77 تا 80 )
خلاصه ماشینی: “جماعت قریش و اعیان بنی زهره از جایگاههای خود برخاستند و گفتند:ای عبد المطلب،از این گل چمن-جمال چه میخواهی و خار جفا در پای عمر وی چرا میپاشی عبد المطلب گفت عهدی بدین مفاوضت مشغول بودند،عباس رضی اله عنه که برادر عبداله بود او را از میان دست و پای پدر بیرون کشید-و گویند تا آخر عمر اثر آن جراحت بر روی او بود-پس قریش گفتند البته ما روا نداریم که تو او را بکشی اگرچه جان و مال در سر آن کار شود و اگر این سنت اقامت افتد و هر کس پسران خود را کشتن گیرند،عالم از حیلت بقا عاری ماند و نظم انساب گسسته شود،او را مکش و اگر صواب بینی ما تقامت مال خود را فدای حیات او کنیم:و اعجبا من فعل عبد المطلب و ذبحه إبنا کتمثال الذهب* پس جمله گفتند:صواب آن است که در زمین حجاز یکی فالگوی صراف سخن نادره حدیث است،درهای بسته را به رأی مفتاح،نام او سجاح،نزدیک او باید رفت و صورت حال فدا کن،تا فرزند به سلامت ماند.”
آخرین دیدگاهها