پیرامون سازگاری حقوق بشر و تفاوت فرهنگی

نویسنده : فری من، مایکل؛

(‎18 صفحه – از 171 تا 188 )


چکیده:
حقوق بشر، جهان‌شمول است و لذا به نظر می رسد که مستقل از «هویت» و «تفاوت» باشد. در سنتهای فلسفی و دینی غرب، ریشة این حقوق در اندیشه رواقی وحدت اخلاقی بشر و اعتقاد مسیحیت به یک خدای یکتا و جهانی، یعنی خالق جهان و انسان­های ساکن آن بوده است. بر اساس این دیدگاه، تمام انسان­ها وظایف اساسی معینی نسبت به خداوند داشتند و این امر موجب ایجاد وظایفی نسبت به همة انسان­ها بود. گرچه مسیحیان معتقدند که مسیحیت تنها دین واقعی است، اما دیدگاه مسیحیت در مورد حقوق بشر معتقد است که همه انسان­ها وظایفی مبنی بر احترام به حقوق تمام انسان­های دیگر دارند، بدون توجه به عقاید مذهبی یا هویت فرهنگ آن­ها. مفهوم نوین حقوق بشر، آنگونه که در متون سازمان ملل گنجانده شده، نسخة سکولار شده­ای از این اندیشه است: همة انسان­ها از تمام حقوق بشر برخوردارند (از جمله حق آزادی دین و مشارکت در فرهنگ جامعة خود) بدون توجه به هویت فرهنگی. اما در سال­های اخیر، این مفهوم از حقوق بشر بر این اساس به چالش کشیده شده است که نمی­تواند اهمیت اخلاقی «هویت» و «تفاوت » را به حساب آورد و در نتیجه پوششی ایدئولوژیکی برای غلبة شکل غربی خاصی از گفتمان سیاسی و اخلاقی ایجاد می نماید. این چالش حداقل در چهار بستره ایجاد گردیده است: 1) روابط بین غرب و فرهنگ­های غیر غربی؛ 2) حقوق اقلیت­ها؛ 3) حقوق ملت‌های بومی؛ 4) حقوق زنان. استدلال من این است که اندیشه حقوق بشر را می­توان با مطالبات مشروع تفاوت». سازش داد، اما این کار مستلزم نوعی بازاندیشی در این ایده است: به این ترتیب، چالش «تفاوت»، ایده حقوق بشر را بدون تضعیف آن غنا می­بخشد. در عین حال، «حوزه هایی خاکستری» وجود دارد که در آن بهترین راه برای آشتی دادن جهان‌شمولی و تفاوت را نمی­توان با تفکر نظری ایجاد نمود. محدودة لاینحلی از «تفاوت» فلسفی قابل اجتناب نیست. اما نباید این را یک مشکل جدی برای ایدة حقوق بشر دانست.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

*

code