نسبت اخلاق و حقوق بشر در اندیشۀ ریچارد رورتی

نویسنده : قزلسفلی، محمد تقی؛

(‎20 صفحه – از 71 تا 90 )


چکیده:
به طور كلي در فلسفه هاي اخلاق مدرن تا اين اواخر دو نگره يا مكتب حاكم بوده است. مكتب اخلاق «وظيفه گرا»كه در آن بر ماهيت كنش تاكيد مي شود. اين مكتب ابتدا از سوي ايمانوئل كانت مورد توجه قرار گرفت. بر اين اساس، انجام يا خواست هر عمل بايد به گونه اي باشد كه به يك قانون اخلاقي جهانشمول تبديل شود. در مقابل مكتب اخلاقي ديگري از سوي جرمي بنتهام و جان استوارت ميل با عنوان«اخلاق فايده گرا» مطرح شد. در اينجا ما آن كنش هاي اخلاقي را در اولويت قرار مي دهيم كه بتواند بيشترين خوشبختي را براي بيشترين مردم به همراه آورد. سه چهار دهه اخير و همزمان با چرخش زباني و معرفتي كه تحت عنوان گذار از اثبات گرايي به فرااثبات گرايي مشهور شده، چالش ديگري در بحث فلسفه اخلاق از جانب ريچارد رورتي، مطرح شده كه به ادعاي وي مبتني بر استلزامات جهان متكثر كنوني است. اين دعوي مي تواند نسبت جديدي ميان اخلاق و حقوق بشر ايجاد كند. از اين رو مفروضه اصلي مقاله حاضر اين است كه رورتي اين ادعا را با تركيب نظريه پراگماتيسم و اصل رخدادي بودن معرفت و اخلاق پسامدرن مطرح كرده است. به منظور اثبات فرضيه، مقاله در دو بخش تنظيم شده است؛ در بخش نخست به منظور آشنايي با انديشه آيين شكن رورتي، بنيادهاي فلسفه اخلاق به بحث گذاشته مي شود. در بخش دوم و ذيل بحث اخلاق مبتني بر حقوق انساني، برخي ويژگي هاي آن مورد واكاوي قرار خواهد گرفت. .مقاله حاضر به روش توصيفي و با تحليل محتوايي آثار مختلف رورتي به نگارش در آمده است. پشتوانه نظري مقاله رهيافت انتقادي – هنجاري است.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

*

code