هابرماس و نقد زبان گروی (به سوی موضعی استعلایی در فلسفه سیاسی)


نویسنده : عابدی، مهدی؛

(‎21 صفحه – از 157 تا 177 )

چکیده:
فلسفه در قرن بیستم (و به تبع آن فلسفه سیاسی)، به طرز شگفت آوری درگیر مسئله زبان بوده است. ظهور فلسفه های تحلیلی، مکاتب هرمنوتیک، زبان شناسی ساختاری (فردینان دو سوسور) و تأکیدی که برخی از فیلسوفان وجودی چون هایدگر بر «زبانیت» هستی داشته اند از یکسو و نقدهای پساساختار گرایانه دریدا و لیوتارد با تمرکز بر مفاهیم زبانی، جهان فلسفه در قرن بیستم رای کسر زبان آلوده ساخته اند. با این وجود، در «رهایی بخشی» که به باور «یورگن هابرماس» بخش تکمیل کننده پروژه ناتمام مدرنیته محسوب میشود، زبان گروی افراطی (مجادله با گادامر)، از موانع اساسی نقد ایدئولوژی فرض می گردد. ایستادن بر موضعی استعلایی خارج از عرصه زبان، راهی به سوی رهایی از جهانی یک سر محاط در زبان گروی است، این پژوهش میکوشد تا به بررسی این امکان انتقادی بپردازد. فرض ما آن است که رویکرد افراطی به زبان، امکان نقد ایدئولوژی را سلب میکند. به منظور تکمیل اندیشه رهایی بخشی لازم است موضعی ماقبل زبانی و ماقبل تأویلی اتخاذ کرد و از آن موضع زبان را که می تواند بخشی از ابزار و بیان سلطه ایدئولوژیک باشد به خدمت نقد ایدئولوژی در آورد.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

*

code