ماهیت اتحادیه اروپا از منظر حقوق بشر زنان
نویسنده : زیا، هانده اسلن؛
(18 صفحه – از 221 تا 238 )
چکیده:
اتحادیة اروپا برابری جنسیتی را در راستای یک دموکراسی جامع ضروری میداند و گسترش مشارکت و حضور مردان و زنان را در اقتصاد، در تصمیمگیری و در زندگی اجتماعی، فرهنگی و مدنی، هدف خویش قرار داده است. گرچه مبنای حقوقی موجود بیان میدارد که گسترش حقوق برابر بین زن و مرد اهمیت دارد، اما شرایطی را محدود و مشخص نمیکند و لذا باب تفسیر را در مورد آن باز گذارده است (غالبسازی جنسیت، بند دوم از معاهدة جامعة اروپا). با عدم تعیین حوزههایی که برابری جنسیتی باید در آنها رواج یابد، این اتحادیه بر روی اجرای این اصل در حوزههایی فعالیت میکند که از نظر آنها دارای اهمیت هستند و این حوزهها عبارتند از: الف) گسترش راهبردهایی برای ترغیب غالبسازی جنسیت در تمام خط مشیهایی که تاثیری بر روی جایگاه زنان در اقتصاد دارند، ب) ارزیابی و اجرای توازن جنسیتی در تصمیمگیری سیاسی و افزایش توازن جنسیتی در تصمیم گیری اقتصادی و اجتماعی، پ) افزایش توازن جنسیتی در کمیسون، ت) ترویج دستیابی یکسان به اشتغال کامل و حقوق اجتماعی برای همه و غیره. هدف این لایحة غالبسازی جنسیت و برابری جنسیتی، کاملا اقتصادی بوده است. یعنی گسترش راهبردهایی برای غالبسازی جنسیت در تمام سیاستهایی که تاثیری بر جایگاه زنان در اقتصاد دارند. لذا سیاستهای درون اتحادیة اروپا، زنان و هویت آنان را نادیده میگیرد و زنان را واحدی وابسته به اقتصاد بازار میداند. برنامة کار اتحادیة اروپا زندگی بسیاری از زنان را در نظر نمیگیرد، بخصوص پیچیدگی روابط بین کار خانواده، رفاه و بازار کار. و لذا با محدود نمودن حقوق زنان به بازار کار (یعنی محیط اقتصادی) مسائل مربوط به سوء رفتار جنسی، خشونت علیه زنان، دسترسی به مراقبت بهداشتی و سقط جنین و بسیاری از مسائل اساسی مربوط به هویت زنان را نادیده میانگارد. در اینجا هدف من ابتدا نگاهی به ماهیت اتحادیه اروپا از دیدگاه جنسیت و برابری جنسیتی است، یعنی آنچه این اتحادیه تاکنون برای ترویج حقوق انسانی زنان انجام داده است، از آن جایی که تقویت مشارکت مدنی در سطح محلی به اندازه بین المللی برای تقویت مشارکت کامل زنان و همچنین یک دموکراسی تکامل یافته میباشد و نهادهای غیر دولتی تبدیل به منابع ضروری اطلاعات در خصوص شرایط محلی و گرایشات و مخاطبان موثر برای مردم آسیب پذیر شدهاند. توجه خویش را بر روی سازمانهای زنان متمرکز نموده و توضیح خواهم داد که گروههای زنان چگونه از هویت و تفاوتهای خود به عنوان ابزاری برای اعمال نفوذ استفاده میکنند تا در مقابل، تغییر سیاسی ایجاد کنند که شامل تساوی حقوق زن و مرد باشد. به عبارتی دیگر در اینجا سعی خواهم نمود توضیح دهم که آیا اتحادیه اروپا به عنوان یک سازمان فراملیتی که تا حدودی نسبت به مسائل زنان حساس است، میتواند به عنوان ابزاری توسط گروههای زنان در راهبردهای خود برای جلب و خاطر نشان ساختن نابرابریهایشان و تصدیق این نابرابریها به کار رود. برای درک ماهیت اعمال نفوذ و چگونگی استفاده سازمانهای زنان از نابرابریها و هویتهای اذعان نشدة خود به عنوان ابزاری برای توانمند ساختن زنان، [به معنای] تقویت تواناییهای آنان برای ایجاد تغییر در بسترة ملی و فراملی، یکی از کشورهای عضو یعنی یونان به عنوان مطالعة موردی انتخاب گردیده است.
آخرین دیدگاهها