مبانی و چالش‌های جرم‌انگاری در گفتمان سیاست جنایی قانون آیین دادرسی کیفری 1392

نویسنده : بیگی، جمال ؛ شیرمحمدی، جلال ؛

(‎38 صفحه – از 69 تا 106 )


چکیده:
هدف از پژوهش حاضر بررسی مبانی و چالش های جرم انگاری در گفتمان سیاست جنایی قانون آیین دادرسی کیفری است. گفتمان سیاست جنایی قانون گذار، طرز برداشت و تلقی مقام قانون گذاری از سیاست جنایی در قالب تصویب قوانین مختلف است. از سوی دیگر جرم انگاری اعمال سابقه ای دیرینه دارد، آن سان که یافته های بشری نشان می‌دهد، این فرایند، دست کم پیشینه ای چهارهزارساله دارد. وانگهی پرسش اساسی از چرایی تحدید رفتار افراد جامعه و لزوم پاسخی مناسب راجع به حق جرم انگاری حاکم یا حکومت و حدود آن و اقامۀ دلیل در خصوص تحمیل درد و رنج بر افراد از ناحیۀ سازمان مرکزی قدرت، به شکل سازمان یافته است. تعامل آیین دادرسی کیفری با سایر رشته‌ها به خصوص جرم شناسی باعث شده کرامت ذاتی افراد اعم از بزه دیده و منهم مورد شناسایی جدی قانون گذار قرار گیرد. کاهش فرایند کیفری از دستاوردهای همین تعامل است. به طورکلی فرایند کیفری و اقدام به مجازات افراد جامعه بر مبانی خاصی بیشتر «اصل اخلاق گرایی حقوقی» و «اصل پدرسالاری حقوقی»،«اصل ضرر» صورت می‌پذیرد که موردتوجه قرار می‌گیرد. بر اساس اصل ضرر زمانی جامعه و دولت مجوز مداخله در امور زندگی و آزادی دیگران و اعمال اجبار و زور در مورد دیگران را دارد که با آن مداخله بخواهد مانع رسیدن آسیب و ضرر به دیگران شود. پدرسالاری عبارت است از جلوگیری حکومت از آسیب رساندن افراد به خود. در واقع قانون گذار با توجیه حفظ منافع اشخاص اقدام به جرم انگاری اعمال به منظور ممانعت از ایراد ضرر به خود است. بر این اساس و به منزله یک اصل محدود کننده آزادی گفته شده که «پدرسالاری»، معمولا دلیلی مناسب در حمایت از ممنوعیت کیفری است که از ایراد ضرر (جسمانی، روانی، معنوی و اقتصادی) به فاعل آن پیشگیری می‌کند. در بحث راجع به پدرسالاری حقوقی، یکی از چالش های پیش رو این است که برخی معتقدند پدرسالاری بدترین نوع استبداد است که می‌توان تصورش کرد، زیرا مقتضی برخوردی با انسان است که با آزادی او منافات دارد. در نهایت می‌توان عنوان کرد که واقع تبعیت حقوق از اخلاق و جرم انگاری اعمال مخالف اخلاق توسط مقنن، اخلاق گرایی حقوقی است که البته چالش اصلی این قاعده این است که برخی از نظریه پردازان حقوق کیفری که معتقد به حق و تکلیف پدر و مادر و مربیان بر تعلیم اخلاق هستند، قرار گرفته است و بنا بر نظر ایشان، حکومت که از این علایق و عواطف بی‌بهره است، اگر وظایف آن‌ها را بر عهده بگیرد، از حد خود پا را فراتر می‌نهد و نه تنها از انجام مسئولیت های خطیر خویش باز می‌ماند، آزادی و استقلال روحی و معنوی را که از حقوق طبیعی انسان هاست به ویژه در مورد این اشخاص که مورد احترام جامعهاند، با دخالت در وظیفه‌شان نادیده می گیرد.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

*

code