نگاهی به روانشناسی چهره در دانشنامه حکیم میسری؛ کهن ترین سند پزشکی جهان

نویسنده : آذر، اسماعیل؛ عباسی، محمود؛ محلوجیان، مرجان؛

(‎22 صفحه – از 13 تا 34 )


چکیده:

تاریخ شناخت انسان، از طریق چهره به پنج هزار سال پیش برمیگردد. چینیان هم دو هزار سال قبل از روی چهره پیشگویی میکردند. در بین فلاسفه و حکمای یونان، بقراط، ارسطو، افلاطون، رواقیون و جالینوس در زمینه شناخت چهره، نظریههایی را ابراز داشتهاند؛ ولی نخستین برداشت علمی در زمینه شناسایی چهره توسط یوهان لاواتردانشمند سوئیسی قرن نوزدهم صورت پذیرفت. در حوزه اسلام غزالی به این پدیده توجه داشت و به همین دلیل دانش را دو شاخه میپنداشت: یکی علوم نظریکه از حقایق اشیا صحبت میکند و دیگر علوم معاملهکه رفتار انسان را مورد توجه قرار میدهد. ابن سینا، حکیم مسلمان هم، اعتدال را در جوارح انسان بررسی کرده و سخنی از پیامبر اعظم (صرا مبنا قرار داده است که اطلبوا حوائجکم عند حسان الوجوح. فارابی از آرای افلاطون و ارسطو میانگینی به دست میدهد و وجوه اشتراک آنها را بیان میکند. جوادی آملی عالم معاصر شیعی نیز به آیه شریفه قرآن توجه دارد که: خلقالسموات و الارض بالحق و صورکم فاحسن صورکم و الیه المصیر. در غرب، دانشمندان اروپایی و امریکایی قرن هجده و نوزده به اشکال ظاهری جمجمه توجه کرده اند. آنها ساختمان فیزیکی بدن را مولود چگونگی رفتارهای جسمی تصور میکردند و خصوصیات انسان را از این طریق بیان میداشتند؛ تا جایی که لمبرزوپزشک و جرمشناس ایتالیایی رفتار مجرمانه را حاصل مبانی ژنتیکی تلقی میکرد. یونگنیز برای شناخت انسان از طریق چهره، افراد را به درونگرا و برونگرا، استوار و نااستوار تقسیم میکند. سیگودمک اولیفروانشناس نامدار معاصر فرانسوی در پایان سده نوزدهم چهره را به ماه چهردرخت چهرچهره نوریو آهن چهرتقسیم کرد و علل آن را عوامل ذهنی و گوارشی میدانست. اما در ایران نخستین شخصیتی که به شناخت چهره توجه کرده، حکیم میسری است. حکیم در دانشنامه منظوم خود اندام، ارکان چهره و مزاجهای افراد را عامل یا نشانه ویژگیهای روانی و رفتاری قرار میدهد و پیرامون آن بحث میکند که در متن تحقیق به آن پرداخته شده است

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

*

code