زندگی خدای روح – الهه روان –


نویسنده : معنوی، عزالدین؛ امیرخسروی، کریم؛

(‎5 صفحه – از 31 تا 35 )


خلاصه ماشینی: “Eros (کوپید)بدستور مادرش ونوس از بالای کوه المپ بطرف این تپه آمد وقتی که‌ بکوه رسید میخواست تیری از جای تیرهایش بردارد که تمام قلب‌ها را سوراخ کند و پسیکه را عاشق اژدها کند ولی بمحض اینکه تیر اول را به پسیکه میزند،بوسیله زیبائی سحر کننده‌ پسیکه جلب میشود و خود اروس(کوپید)خدای عشق عاشق پسیکه میشود و در نتیجه تیر را بقلب خودش میزند و بدینوسیله دلباختگی شدیدی به پسیکه پیدا میکند و شاید این دلباختگی‌ شدید برای رقابت با مادرش ونوس بوده است. طلسم شکسته شد و کاخ عالی و باغهای زیبا و بوته‌های گل سبز و خرم از بین رفت و پسیکه خود را در روی صخره‌های سختی که پدر و مادر او را آنجا نهاده بودند یافت،پسیکه با تأسف و غصه‌ شدید به سرنوشت غمگین خود گریه میکرد و بخود میگفت ای کنجکاوی احمقانه!چندین هزار قطره اشک از چشمهای خوشکل و زیبای تو بخاطر این کنجکاوی احمقانه درآمده است در این‌ موقع ونوس الهه زیبائی خوشحال بود اما کوپید(اروس)با دل شکسته به کوه المپ(مرکز خدایان)برگشته بود از ژوپیتر تقاضا کرد که معشوقه مورد علاقه و دوست داشتنی‌اش را به او پس بدهند.”

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

*

code