آئینه حوادث: بی مکانها – وصله فقر بر جامعه فاخر اجتماع – آخرین اختراع – داستان دنباله دار: الکل – قمار
نویسنده : پیدا؛
(4 صفحه – از 93 تا 96 )
خلاصه ماشینی: “حرکت آهسته خون تند میشود صورتهای رنگ پریده تغییر میکند برقی که در چشم تهنشین شده بزور بیرون میجهد،بندهای زندگی سست و سستتر میشود-خندههای مستانه و مصنوعی از دهانهائی که در روز بهم بسته در فضای پر دود طنین میافکند-بدین ترتیب شب و شبهای دیگر سپری میشود-بعضی افتان و خیزان راه خانه را پیش میگیرند و زیر لب زمزمه میکنند: «این هم از عصر شبی بود که حالی کردیم»عده دیگری هم بر سر مسائل کوچک بجان هم میافتند و نظیر کارگر اهل ساری بزم خود را با خون رفیقشان رنگین میکنند… ! خونها ریخته میشود-زندگانیها بباد میرود و این داستان باشکال گوناگون دنباله دارد!اگر قبول ندارید باین خبر که مربوط بزنجان است توجه کنید: «شب در قهوهخانه همایون-چند نفر باسامی هاشم سلطانی-محسن و شمسعلی نجفی» «سرگرم قماربازی شدند،ضمن قمار بر سر برد و باخت بین اینعده نزاع و زدوخورد» «در گرفت و هاشم سلطانی که عصبانی شده بود شمسعلی را بخارج از قهوهخانه برد»«و باتفاق یکنفر دیگر با چاقو سر او را بریده-پس از این جنایت جنازه مقتول» «را کنار رودخانهای که در نزدیکی جریان دارد بردند و در یکی از چاههای» «(لیل آباد)انداختند…..”
آخرین دیدگاهها