جرم شناسی (جنایات ناشی از شهوت قتل توأم با امور جنسی)


(‎4 صفحه – از 109 تا 112 )


خلاصه ماشینی: “در کوچه بکودکی‌ که به تنهائی مشغول بازی بوده است برخورد میکند از کودک میپرسد آیا جائی در این نزدیکی‌ها نیست‌ که او بتواند تغییر لباس بدهد؟طفل بیخبر،نشانه‌ انبار متروکی را در آن حوالی باو میدهد«جورج» از کودک تقاضای همراهی میکند و از او میخواهد تا باتفاق وارد انبار شوند و در طی راه با کودک بمهربانی‌ رفتار میکند و وقتی وارد انبار میشوند سیگاری‌ بکودک میدهد و طرز سیگار کشیدن را باو میآموزد و ضمنا شتابزده،قسمتهای فوقانی و گوشه‌های نهانی‌ انبار را جستجو میکند و کودک را بطبقه فوقانی‌ فرامیخواند و کت خود را با عجله بیرون می‌آورد و چنانکه بعدها اقرار نموده،منظورش از این کار ارعاب کودک بوده است ولی در همان احوال جنون‌ قتل در او بروز میکند. پیش از آنکه 13 ساله شود سه بار بایالات مختلف آمریکا فرار میکند و هر دفعه مقامات انتظامی او را بزادگاه خود برمیگردانند تا پیش از رسیدن بسن 16 سالگی‌ چندین بار از طرف روانشناسان و روان‌کاوان موسسه‌ هدایت و راهنمائی کودک و مرکز«بررسی و تحقیق‌ حالات خردسالان»آزمایشهای دقیقی روی او انجام میدهند و حتی مدت 30 روز زیر نظر و مراقبت‌ پزشکان روانشناس و روانکاو در یکی از بیمارستان‌ ها بستری میشود،برخی از این پزشکان و موسسات‌ نظر میدهند که مغز«جورج معیوب است ولی‌ هیچکدام از آنها دستور العملی برای معالجه او نمیدهند. جورج اولیاء مدرسه را اغفال‌ کرد و بایالت آرکانی گریخت در آرکانس دو بار بزندان افتاد و سرانجام او را در دارالتأدیب تحت‌ نظر قرار دادند،در این وقت بود که رشد بدنی او از حال متعارف خارج شد و دیگر عمل جالبی از او صادر نشد،بلکه تنها گاه و بیگاه دله دزدی‌ می‌کرد.”

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

*

code