دولت، جرم و مجازات از نظرگاه امیل دورکیم
نویسنده : سیموس بریث ناچ؛ مترجم : ساعد، محمد جعفر؛
(26 صفحه – از 281 تا 306 )
خلاصه ماشینی: “افزون بر این،وی به نقش و کار ویژه دولت در ارتباط با این پدیده پرداخته و با تمرکز بر مقوله تربیت و آموزش بازیگران اجتماعی که در وادی علوم جنایی به منزله تابعان کیفری نمودار میگردند،در میان اندیشههای فلسفی در این خصوص کتکاش میکند و فراخور موضوع به ابعاد اشتراکی و افتراقی اندیشهای دورکیم با پارهای از اندیشمندان نامور در این گستره میپردازد. دولت به منزله اندام کار ویژهها لوکس که به برگردان انگلیسی اخلاق حرفهای دورکیم در پارهای موارد به دیده تردید می نگرد،معتقد است جامعه سیاسی از نظر دورکیم،جامعهای است که از رهگذر وحدت شمار کموبیش چشمگیر گروههای اجتماعی ثانویه،همراه با اقتداری بیهمتا5شکل میگیرد،اقتداری که تنها برپایه صلاحیت قدرت مافوق دیگر به معنای واقعی پدید میآید. افزون بر این،تصاحب اموال عمومی(دولتی)کاملا متفاوت بوده و هنوز هم(این امر)به شدت مجازات میشود108ازاینرو،چه گونه میتوان این واقعیت را تبیین کرد که پارهای از جرایم وجود دارند که به کل از احساسات جمعی سرچشمه نمیگیرند؟آیا در کنار احساسات جمعی علت دیگری نیز برای جرم و مجازات وجود دارد که دورکیم به کرار از آن دفاع کرده باشد؟ دورکیم چنین فرضیهای را در نظر ندارد. اگر دولت،مستعد چنین مطلقانگاری و استقلال عمل باشد،چه گونه مجازات میتواند در چارچوب وجدان جمعی یا در چارچوب پیوند اجتماعی یا اخلاقی تبیین شوند؟ اگر دیدگاه دوم را برگزینیم،یعنی اینکه حکومت مطلق،متغیری مستقل به مفهوم نسبی است،پس این مسأله میتواند به دو شکل جداگانه تبلور یابد،به نحوی که به لحاظ تاریخی وابسته به شرایط اجتماعی است(الف)و به نحوی که احتمال میرود،بدینسان با دیگر فرآیندهای اجتماعی یا تاریخی غیر قابل توصیف و تلفیقناپذیر است(ب).”
آخرین دیدگاهها