حقوق بشر: نه بشر و نه حقوق


نویسنده : می ری دلماس مارتی؛ مترجم : عباسی، محمود؛

(‎12 صفحه – از 151 تا 162 )


چکیده:
از آن جهت که موضوع حقوق بشر انسان است و هدف آن حمایت از حقوق و کرامت انسانی،استفاده‌ جدید قدرتها از حقوق بشر کارایی و نیروی مؤثر آنرا در هاله‌ای از ابهام قرار داده است.نیروی مؤثری که‌ هرگونه لغزش سیاستهای حقوقی را به سوی الگوهای مستبدانه و خودکامه و حتی الگوهای غیردولتی رد نمی‌کند. حقوق بشر از یک طرف به عنوان یک ایده‌آل یا غایت کمال در نظر گرفته می‌شود و طبیعتا انتقادجویی بسیاری به دنبال خواهد داشت که ارزش و اعتبار آنرا مورد تردید قرار می‌دهد؛چون وعده‌ بسیار می‌دهد و بدان عمل نمی‌کند و هم‌چون کلکسیونی از حقوق الهام‌بخش تضادهاست؛و از طرف‌ دیگر هریک از مفاهیم حقوق بشر فرضی به معنای نفی حقوق دیگر ابناء بشر است که به صورت‌ انتزاعی اعمال می‌شود و طبیعتا چنین حقوقی مولد بی‌عدالتی است. بنابراین با توجه به اینکه حقوق بشر دارای بعدی اخلاقی است و حتی برعکس حقوق داخلی، جهان شمول و نسبت به صراحت حقوق داخلی مبهم است،باید تأکید کرد که مفهوم حقوق بشر برای‌ تضمین میانجیگری بین مؤلفه‌های اخلاقی که به‌طور مستقیم به افق جهانی بودن اشاره دارد و تأثیر بسزایی که می‌تواند در برخی از شرایط امکان زندگی دموکراتیک به همراه داشته باشد،باید به دنبال‌ فضای بحث و گفتگو در بین اقوام و ملل بود که عملکرد خاص آن تضمین میانجیگری بین اخلاق، حقوق و سیاست باشد. برطبق این مفهوم این سئوال مطرح می‌شود که آیا استفاده جدید از حقوق بشر می‌تواند در ورای‌ معیارهای حقوقی توسعه یابد و آیا مفهوم حقوق بشر امکان سازگاری و مطابقت معیارهای حقوقی با معیارهای زیست پزشکی و روانشناختی-اجتماعی را فراهم می‌سازد؛و بالاخره اینکه آیا می‌توان انسان و حقوق را در حقوق بشر یافت؟اینها سئوالاتی است که این مقاله به تبیین آن می‌پردازد.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

*

code