زبان حقوقی


(‎28 صفحه – از 38 تا 65 )

خلاصه ماشینی: “اما غیر از این گروه از مفاهیم که عمدا مبهم و قابل‌ انعطاف میمانند و با وضوح فراوان واژگان سرناسازگاری دارند،واژه‌های دیگر واژگان حقوقی باید از دقت و صراحت کافی برخوردار باشند،در اینصورت‌ نیز مهم نیست که افراد غیر وارد و مردم عادی معنای دقیق هر یک از اصطلاحات و تعابیر را درنیابند،آنچه اهمیت دارد انیست که اصطلاح‌ و تعبیر مورد استفاده معنی ویژه‌ای را که برای آن در نظر گرفته شده است، القاء کند،عامه مردم ممکن است میان تعبیر«علی الحساب»و«بیعانه» فرق چندانی نگذارند و هر یک را به جای دیگری بکار برند و یا در برخی از موارد مزاحمت و غصب را یکی بگیرند اما حقوقدان به مفاهیم مختلف‌ توجه دارد و با روشن ساختن هر یک از تخلیط نامطلوب آنها جلوگیری‌ مینماید. کلماتی هستند که از زبان عامه گرفته‌ شده‌اند ولی از معنای عام آن دور شده‌اند(ارتفاق)کلمات دیگری هستند که در حقوق معنای خاصی می‌یابند(اجازه،اذن)و یا معانی آنها در زبان‌ حقوقی بطور مستقل تحول مییابد(مالکیت)همچنین برخی از تعابیر حقوقی‌ آنچنان در زبان عامهء مردم به کار برده میشوند که جزء کلمات معمولی‌ و پیش‌پا افتاده محسوب میشوند(صورتمجلس،شاکی،عرضحال،عارض) خلاصه آنکه حقوق،واژگان خود را از واژه‌های زبان عامه به عاریت‌ میگیرد و البته در این کار به تعابیری،که برای بیان دقیق مفاهیم حقوقی‌ مستعدترند،توجه می‌نماید و چون این کلمات در معنای معمولی خود قادر به تأمین نیازهای فنی حقوق نیستند و به تصویر مفهوم ویژهء حقوقی پاسخ‌ نمی‌گویند در نتیجه به محض آنکه این واژه‌ها وارد قلمرو حقوق میشوند معمولا معنی عام خود را از کف میدهند و معنای معین دیگری که مخصوص‌ این مقام است به دست میآورند کلمات«سند»،«طرف»،«شخص ثالث»، «دعوی»در زبان حقوقی معنائی غیر از معنای معمولی خود دارند.”

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

*

code