حق و مصلحت در ترازوی عدالت
نویسنده : راسخ، محمد؛ بیات کمیتکی، مهناز؛
(42 صفحه – از 385 تا 426 )
چکیده:
دو مفهوم حق و مصلحت از جمله مفاهیمی هستند کـه بـر مباحـث سیاسـی ، اخلاقـی ، حقوقی و اجتماعی اکثر کشورها حاکم شـده انـد. بـا ایـن حـال ، وجـود ناهمـاهنگی و عـدم تجانس میان اقتضائات تضمین حقوق فردی و ارتقای مصلحت عمومی موجب می شود کـه بروز حدی از تنش و تعارض میان این حقوق و آن مصالح ، قابل تصـور باشـد. بـروز چنـین تعارضی تا بدان حد عادی و محتمل است کـه امـروزه ، واژگـان حقـوق فـردی و مصـلحت جمعی در برداشت عمومی ، بر یـک تضـاد بسـیار جـدی دلالـت نمـوده و سیاسـت مـداران ، 1 قضات و روشن فکران بر وجود این تعارض تاکید می کنند. نظریه پردازان و فعالان اجتماعی با اتخاذ روی کردهای نظری متفـاوت پیرامـون نسـبت میان حق و مصلحت ، راه کارهای متفاوتی را برای حل این تعارض مطرح نموده انـد. پـاره ای از آن ها با طرح ایده ی حاکمیت حق ، بر اولویت حقوق فردی بر منافع جمعی تاکیـد نمـوده و برخی دیگر، مصلحت عمومی را دارای تقدم رتبی قلمداد کرده اند. در این نوشتار تلاش خواهیم کرد تا نظریه ای هم گرا در خصوص نسـبت میـان حقـوق فردی و مصالح جمعی ارائه نماییم . این نظریه بر یک فرض بنیادین درباره ی مفهوم عـدالت استوار است : عدالت هر دو جنبـه ی فـردی و جمعـی حیـات انسـانی را دربرگرفتـه و در پـی ایجاد توازن میان حقوق افراد و مصالح جامعه است .٢ بـدین ترتیـب ، هـر نظریـه ای کـه ایـن حقوق یا آن منافع را نادیده گرفته و همواره یکی را بر دیگری اولویت بخشد، اصل عدالت را تهی از معنا نموده یا دست کم تضعیف خواهد کرد.
آخرین دیدگاهها