تحولات مفهوم حاکمیت دولتها در پرتو اصل تعیین سرنوشت ملتها


نویسنده : سیفی، سید جمال؛

(‎30 صفحه – از 237 تا 266 )

خلاصه ماشینی: مطلبی که موردنظر تحقیق حاضر است این است که آیا اقدامات‌ شورای امنیت راجع به هائیتی تحول عمده‌ای از دید اصول حقوق بین‌الملل‌ از نقطه‌نظر سنجش بین‌المللی مشروعیت و منشأ قدرت دولتهای حاکم بر کشورها ایجاد نموده است یا خیر و اگر چنین است چه مبانی و زمینه‌هایی‌ در حقوق بین‌الملل می‌توانند آبستن چنین تحولی بوده باشند. هرچند اشارات به عمل آمده در منشور به اصل تعیین سرنوشت ملتها بسیار کلی بوده و فاقد تعریف و حدود و ثغور معینی است،لیکن تحولات‌ متعاقب در تئوری و همچنین در رویهء سازمان ملل و کشورها توانسته‌اند تا حدی به این مفهوم معنی ببخشند،چنانکه در عمل نیز«اصل تعیین‌ سرنوشت»به‌عنوان مبنای حقوقی استعمارزدایی مورد استفاده قرار گرفته‌ است. از جمله این تحولات می‌توان از قطعنامه‌های متعددی که توسط مجمع‌ عمومی و شورای امنیت در ارتباط با استعمارزدایی و همچنین بیان اصول‌ حقوق بین‌الملل صادر شده و معاهداتی که در آن اصل تعیین سرنوشت‌ ملتها مورد تأیید و تصریح واقع شده است،نام برد. R نیست و در دیگر اسناد و منابع حقوقی بین‌المللی نیز این اصل کرارا به‌ عنوان یکی از اصول حقوق بین‌الملل موردشناسایی قرار گرفته است. جای تعجب است که علیرغم مبهم بودن مبانی‌ مداخله شورای امنیت در این زمینه بعضی از حقوقدانان و دولتمردان‌ درصدد ارائه تفاسیر بسیار گسترده‌ای از حق تعیین سرنوشت برآمده و این‌ عقیده را ابراز داشته‌اند که مداخلات یکجانبه کشورها برای برقراری دموکراسی در کشورهای دیگر مغایر حقوق بین‌الملل نیست.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

*

code