حکمت، گمشده هنر معاصر: نگاهی به بایسته ها و نبایسته های شعر حوزه


نویسنده : محمدی، سید رضا؛

(‎5 صفحه – از 116 تا 120 )

خلاصه ماشینی: “قدمای ما که حکیم بوده‌اند و حکیمانه می‌نگریسته‌اند و به سخن که می‌آمده‌اند می‌گفته‌اند: نردبان این جهان ما و منی است عاقبت این نردبان افتادنی است لاجرم هرکس که بالاتر نشست استخوانش سختتر خواهد شکست (مولانای بلخی) یا مثلا خواجة شیراز که می‌گوید: سالها دل طلب جام جم از ما می‌کرد آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می‌کرد یا میرزای بیدل که می‌فرماید: این موجها که گردن دعوی کشیده‌اند بحر حقیقت‌اند اگر سر فرو کنند اما اینکه چرا هنر معاصر چنین دچار فقر در حکمت شده است می‌تواند علت‌های بسیاری داشته باشد، یکی شاید ناشی از همین مشغولیت‌های بسیار زاییده تمدن جدید باشد که دامن حکیم و حاکم را گرفته است و به هیچ سالکی مجال سیر و کشف در عالم شهود را نمی‌دهد و کسی که سخنش خور فرشته است و مجبور است سخن بگوید؛ ناچار می‌شود از کشف‌های عالم پایین بگوید و البته این مرتبه یک شاعر نیست که مرتبه یک ژورنالیست بیشتر می‌تواند باشد و به همین علت است که شعرهای امروزه اکثرا چنین حالتی دارند مثلا شعری برای فلسطین گفته می‌شود و در آن مثل روزنامه‌نگاری از دعوای سنگ و تفنگ و کشته شدن محمدالدوره و بدی ساف و نفرین بر اسرائیل سخن می‌رود و در آخر نیز مثل روزنامه‌نگار ایدئالیستی ابراز امیدواری می‌کند که آینده‌ای روشن و سبز از راه برسد یا همین طور برای باقی وقایع روزمره‌ای که در عالم رخ می‌دهند و تیتر روزنامه‌ها می‌شوند و به تبع عنوان شعر شاعران و اثر هنرمندان بلاد، این روزمرگی بزرگترین خطری است که اهل شهود و عرفان و حکمت را تهدید می‌کند.”

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

*

code