حقوق بین الملل بشر در آستانه ی قرن بیست و یکم
نویسنده : ضیایی بیگدلی، محمد رضا؛
(22 صفحه – از 155 تا 176 )
خلاصه ماشینی: “در اینباره،به رغم مقررات صریح بند 7 مادهی 2 منشور ملل متحد که سازمان ملل را از دخالت در مواردی که اساسا در قلمرو صلاحیت داخلی کشورهاست منع کرده و در واقع با این مقرره،تا حدود زیادی بدون قید و شرط،بر احترام به هردو اصل حاکمیت و عدم مداخله مهر تائید زده است،اما امروزه جامعهی بینالمللی نمیتواند شاهد نقض آشکار حقوق بنیادین انسانی در یک کشور باشداست و به دلایلی چون احترام به حاکمیت و عدم مداخله،سکوت اختیار کند و واکنشی نشان ندهد. (بعدا نیز به این موضوع خواهیم پرداخت)شاید ازاینروست که شورای امنیت،اقدامات مداخلهگرایانه خود و یا تجویز مداخلهی بشردوستانه را تحت پوشش”تهدید صلح و امنیت بینالمللی”انجام میدهد و بدین وسیله میان نقض حقوق بشر و تهدید صلح و امنیت بینالمللی پل ارتباطی ایجاد میکند. (ازجمله در میثاقهای بینالمللی حقوق بشر) حال این سؤال مطرح است که آیا میتوان از اینگونه معاهدات کنارهگیری نمود؟ برخلاف برخی از حقوقدانان ایرانی که تحقق این امر را در صورت سکوت یک معاهده بعید نمیدانند1،به نظر میرسد که این عمل نقض آشکار عهدنامهی حقوق معاهدات باشداست،زیرا طبق بند 2 مادهی 24 آن،”… این امر موجب گردید تا کمیتهی حقوق بشر در”اظهار نظر کلی” Observation General شمارهی 42 مورخ نوامبر 4991 در مورد محدودیتهای عینی وارده بر انشای حق شرط نسبت به میثاق حقوق مدنی و سیاسی چنین مقرر دارد:”آن بخش از مقررات میثاق که معرف قواعد عرفی و بینالمللی و به طریق اولی خصیصهای آمره دارند، نمیتوانند موضوع حق شرط قرار گیرند.”
آخرین دیدگاهها