داستان یوسف پیامبر (ع)، اسوه های عملی و پیرایه های خرافی
نویسنده : ایروانی، جواد؛
(26 صفحه – از 57 تا 82)
خلاصه ماشینی: “لیک سوگمندانه بر اثر نقل پارهای روایات بیاعتبار یا برداشتهایی نادرست ازبرخی آیات این سوره،و نشر و برجسته شدن آن در بین تودههای مردم،گاه اینالگوهای عملی و رفتاری،جایگاه و تأثیر شایستۀ خود را از دست داده و بهسوژههایی جهت انتقاد از پیامبران الهی و گاه سرزنش آنها تبدیل شده است،بهگونهای که گویی خداوند این داستان را بیان کرده تا انبیای او مورد نقد و نکوهشقرار گیرند. برای این منظور،نخست بایستی رفتار فرزندان یعقوب(به جز یوسف و بنیامین)را با پدر بنگریم نو آنگاه واکنش و تدبیر پدر را در مقابل آنها: در آغاز داستان یوسف علیه السلام قضاوت نادرست و تعبیر دور از ادب آنان را نسبتبه پدر میبینیم که:{/(إن أبانان لفی ضلال مبین)/}(یوسف8/)؛تردیدی نیست که مراد آناناز ضلالت پدر،گمراهی در دین نبوده است(طباطبایی،1417:91/11-92)،بلکه شیوۀتعامل او با فرزندانش را با چنین عبارتی توصیف میکنند. . نتیجهگیری هرگونه برداشتی از آیات یاد شده،که تبعیض یعقوب بین فرزندانش را تداعی نماید،مخالف ظواهر آیات و در تنافی با اهداف تربیتی بیان این داستان است،برای نمونه:رشید رضا در المنار در این باره چنین اظهار نظر کرده است که برتری دادن برخی ازفرزندان بر برخی دیگر،به گونهای که اهانت به آنان از روی هوا و هوس تلقی گردد،ممنوع بوده و پیامبر صلی الله علیه و اله به طور مطلق از آن نهی فرموده است،و البته چنین مطلبی بریعقوب نیز پوشیده نبود،لیکه آدمی با غریزه و دل خود چه میتواند بکند؟و آیامیتواند تسلط غریزه بر اعضا و جوارح را مانع گردد؟هرگز(1414:240/12 و 241).”
آخرین دیدگاهها