انتقام جویی و تحول آن از دیدگاه انسان شناسی حقوقی
نویسنده : رولان، نوربر؛
(10 صفحه – از 175 تا 184)
خلاصه ماشینی: “از منظر انسانشناسی حقوقی غربی، برای افراد عادی، اجرای مقررات اسلام در همه کشورهای اسلامی، یکسان است، اما واقعیت این است که اجرای این مقررات در جوامع مختلف که هر یک شرایط خاص خود را دارد و دیدگاهها و رویکردهای مختلفی ممکن است داشته باشد، به نحو یکسان و مشابه هم نیست. درباره بحث حقوق کیفری نیز عقیده بر این بود که حقوق جزا، مراحل چهارگانهای را طی کرده است و به موجب آن، در مرحله نخست، «بزه دیده» یا خانوادهاش، از مجرم انتقام میگرفتند (انتقامجویی خصوصی) (4) و در مرحله دوم که متمدنتر شدند، اختلافات ناشی از بزه، با مصالحه داوطلبانه میان بزهدیده و بزهکار تمام میشد. در خصوص قاعده اول، انسانشناسان در بررسی قبایل بدوی اردن، مشاهده کردهاند که چنانچه خانواده بزهدیده نتواند از خانواده مجرم انتقام بگیرد، خانواده مجرم برای تعدیل خشونت و انتقامجویی (قصاص)، شتری به خانواده مجنیعلیه تقدیم میکند که تحویل این حیوان، سبب حل و فصل اختلافات ناشی از جرم میشود. اما پرسشی که پیش میآید، این است که چرا برخی از جوامع، بیشتر به کیفر عمومی و مسالمتآمیز متوسل میشوند و برخی دیگر، بیشتر به گسترش انتقامجویی خصوصی گرایش دارند؟ در بین سرخپوستان آمریکا، یک فرد محترم، شخصی است که در زندگی خود، کمتر متوسل به خشونت شده باشد و تا حد توان، مشکلات خود را به صورت مسالمتآمیز حل کرده باشد، اما در جوامعی مثل بعضی قبایل «قفقاز»، انسانشناسان حقوقی پی بردهاند که وقتی فردی برای خواستگاری از دختری به نزد پدر دختر میرفته، اولین سؤالی که از او میشده، این بوده است که «تو تاکنون چند نفر را به قتل رساندهای؟» و اساس لیاقت و شایستگی مرد، به تعداد افرادی بوده است که توسط وی کشته شدهاند!”
آخرین دیدگاهها